محل لوگو

دموكراسي


این متن شامل 215 صفحه می باشد 

 

براي دموكراسي در طي اين نيم قرن گذشته معاني متعددي بيان شده است از جمله: حكومت مردم، حكومت نمايندگان مردم، حكومت حزب مردم، حكومت اكثريت، ديكتاتوري پرولتاريا، حداكثر مشاركت سياسي، رقابت نخبگان بر سر كسب آراي مردم، نظام چند جزبي، كثرت گرايي سياسي و اجتماعي، حقوق برابر شهروندي، آزادي هاي مدني و سياسي، جامعه ي آزاد، جامعه ي مدني، اقتصاد بازار آزاد، هر چه در بريتانيا يا آمريكا انجام مي دهند پايان تاريخ يا هر چيز زيباي ديگر.

در عين حال كه بسياري از اين تعاريف مشتركند و با يكديگر همپوشي دارند بسياري از آن نيز با يكديگر ناسازگارند. رايج ترين اين تقابل ها عبارتند از: دموكراسي به منزله‌ي مفهومي توصيفي[1] يا مفهومي تجويزي[2]؛ دموكراسي همچون رويه اي نهادي يا ايده آلي هنجاري؛ دموكراسي مستقيم در مقابل دموكراسي نمايندگي؛ دموكراسي نخبه گرا در مقابل دموكراسي مشاركتي؛ دموكراسي ليبرال در مقابل دموكراسي غيرليبرال (پوپوليستي، ماركسيستي، راديكال)؛ دموكراسي مشورتي[3] در برابر دموكراسي توده اي؛ دموكراسي سياسي در مقابل دموكراسي اجتماعي[4]؛ دموكراسي به عنوان حقوق فردي يا خيرجمعي؛ دموكراسي به منزله ي تحقق برابري يا توافق در مورد تفاوت. تمامي اين تعاريف بيانگر مجادله انگيز و بحث انگيز بودن دموكراسي است كه هيچ تعريف مشخصي كه اساساً در آن توافقي وجود داشته باشد، در درست نيست.

مفهوم دموكراسي به حكومت و مردم باز مي گردد و حكومت بايد به دست مردم و براي مردم باشد دموكراسي به طور كلي به عنوان يك ارزش اجتماعي و سازمان سياسي ريشه در يونان باستان دارد و مبناي اوليه دموكراسي حكومت مستقيم توده مردم بوده است در اوخر قرن18 بعد از انقلاب آفريقا مسئله دموكراسي غيرمستقيم مطرح شد و با ظهور انقلاب فرانسه و تبلور مفهوم قدرت مردمي مسئله گسترش دموراسي بر ساير گروه ها مطرح شد به دنبال اين مسائل متفكراني مانند جان لاك و مونتسكيو مسئله محدود شدن قدرت دولت و تفكيك قوا را به هدف تقويت دموكراسي غيرمستقيم مطرح كردند لاك روسو با طرح دموكراسي مستقيم بر نقش توده مردم تأكيد كرد در اواسط قرن نوزدهم مسئله دموكراسي توده ها خطر حاكميت عوام را تجلي كرد با نهادينه شدن دموكراسي و سازمان هاي سياسي آن اصول دموكراسي مقبوليت عام يافت در قرن 20 زنان در دايره دموكراسي قرار گرفتند. رابردال تحليل مي كند كه استقلال دموكراسي در دولت هاي جديد نهادهاي سياسي را توسعه بخشيد و دموكراسي غيرمستقيم جديد از ساير نظام‌هاي سياسي متمايز است.

او دموكراسي غيرمستقيم را مبتني بر انتخابات آزاد و منصفانه و در برگيرنده، همه افراد همراه با آزادي بيان و دسترسي همگان به اطلاعات و استقلال جمعيت ها مي داند. استقلال دموكراسي سياسي را در جوامع مدرن عمده تر در سطحي پيشرفته از توسعه سرمايه داري اتفاق افتاد و گذار به دموكراسي همراه با نوسازي سرمايه داري به مثابه بخشي از پيشرفت و ترقي در نظر آمد. گسترش دموكراسي همچنين در قرن20 در جوامعي تمركز يافت كه تحت سلطه توليد سرمايه داري بودند اما روند گذار به دموكراسي در جهان كمونيستي محدودتر بود شكل شورايي شوروي سابق اگر چه نام خود را دموكراسي سوسياليستي گذاشت اما با دموكراسي واقعاً فاصله داشت در نظام‌هاي كمونيستي در اروپاي شرقي از يك طرف تشكل هاي مردمي راه براي دموكراسي باز كرد و از طرف ديگر رابطه ميان ديكتاتوري سياسي و نشانه هاي در حال رشد دموكراسي مدني الگوي خاص خود را براي ايجاد اشكال توسعه سياسي فراهم آورد. روند گذار به دموكراسي با روايت هاي مختلف بيان شده است. هانتينكتون سه موج دموكراسي در صحنه جهاني بيان مي كند.

موج اول: از سال1320 تا پس از جنگ جهاني اول

موج دوم: از جنگ جهاني دوم تا سال1960

موج سوم: از سقوط ديكتاتوري در پرتغال و يونان تا 1980

رابرت دال نيز 3 دوره مختلف رشد سلطه چندگانه را مطرح كرد. اشميتر چهار دوره را بيان كرد. تقويت نوعي تمايل جهاني براي گذار به دموكراسي در سال 1970 و1980 و فشارهاي فزاينده براي تحقق يكپارچگي اقتصاد جهاني بر اساس سرمايه داري چارچوب مشخص را براي گذار به دموكراسي جوامع اروپايي شرقي فراهم كرد اما مشكلات استمرار گسترش دموكراسي در اين جوامع متفاوت با جوامع سرمايه داري است، همچنين سلطه كمونيست بر دوره گذار به دموكراسي در اروپاي شرقي اثر گذاشت.

الگوهاي دموكراسي

در اين قسمت الگوهاي دموكراسي مطابق آزادي انديشمنداني مانند ارسطو - هابز- لاك روسو- ميل- ماركس- انگلس- شومپيتر- وبر- هايك و… بيان مي كنيم. كه اين الگوها از يك طرف گوياي تاريخ تحول مفهوم دموكراسي در نظر و عمل است و از يك طرف نشان دهنده آن است كه هر چند به دنياي امروز نزديكتر مي شويم الگوهاي واقع بينانه‌اي جهت تسهيل مشاركت مردم در تصميم گيري هاي سياسي عرضه مي شود.

1- دموكراسي كلاسيك آتن

در دولت شهرهاي يونان دموكراسي از نوع مستقيم بوده است. ارسطو در كتاب سياست مي گويد پايه حكومت دموكراسي آزادي است و در دموكراسي مردم از آزادي برخوردارند. خصوصيات اصلي اين دوران عبارت است از: 1- شهروندان در امور

[1]- descriptive.

[2]- prescriptive.

[3]- deliberative democracy.

[4]- consensual democracy.


مبلغ قابل پرداخت 19,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۹ دی ۱۳۹۷               تعداد بازدید : 279

برچسب های مهم

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما