این متن شامل 72 صفحه می باشد
در طول تاريخ پر حادثهي ايران ، هنر پيوسته بزرگترين افتخار ايرانيان بوده و دستاوردهاي هنري، هديهي دايمي ايرانيان به تاريخ جهان.
ويژگي هنر ايران در اولين نگاه پيوند شكوهمندش با زندگي است و تكيهيي مطمئن كه بر تجربيات بشري در رشته هاي مختلف دارد. به عبارتي صريح تر،از قديم ترين زمان اگر چه هنر امري عادي و معمول بود، ايرانيان براي زيبايي مقياسي بلند قايل بودند و در طي قرن ها هميشه ذوق و فهمي عامل و استادانه مايهي تعالي و ترقي هنرشان بوده ... هنر با زندگيشان پيوند داشته و انواع هنرها نيز در ارتباط با يكديگر بوده اند. هر هنري از هنر ديگر مشتق ميشده وعجيب اينكه هنرمندان ايراني هرگز در بنداسم و عنوان نبوده اند و نگاهي گذرا به بازمانده هاي هنري ايران زمين بهترين مؤيد ايثار نفس و فروتني هنرمندان ايراني است و از هر صد اثر باقيمانده، ممكن است تنها يكي امضاي به وجود آورنده اش را داشته باشد...[1]
بطور كلي بايد گفت آن بخش از هنر ايران كه هنري متعهد و ردمي بود، بخاطر پيوند و آميختگي محكم و استوارش با زندگي مردم توانست به دور از جنبه هاي تجاري و بيشتر در صراحت و صداقت رشد كند.
قلمكارسازي از جمله هنرهايي است كه عليرغم پيشينهي دير و دورش، تا كنون كمتر موضوع يك تحقيق جامع و جدي بوده واگر دربارهي ساير رشته هاي صنايع دستي ايران كم و بيش مآخذي در دسترس عموم هست، پيرامون اين “هنر – صنعت” كمتر با نوشته يا كتابي برخورد مي كنيم و آنچه كه در كتب مختلف يافت مي شود بسيار محدود بوده و به هيچ وجه نمي تواند جوابگوي علاقمندان تحقق پيرامون دست سازهاي ايراني باشد.
قلمكار[2] نوعي از بافته هاي رنگارنگ و الوان[3] و يا پارچهيي ساده و مازو شده از كرباس كتان و غيره است كه بر آن به وسيلهي قالب و مهر نقوشي تصوير كرده باشند و آنرا به اشكال پرده، سفره، روميزي و غيره درآورند[4].
اين “هنر – صنعت” كه وجه تسميه اش را از شيوهي توليد آغازين خود وام گرفته و هم اينك به گونهيي گسترده در اصفهان و به شكلي محدودتر در مشهد و دامغان هنوز، رونق و رواجي دارد از حدود اوايل قرن هفتم هجري قمري و همزمان با هجوم مغول ها، به ايران راه يافته و در گذشته هايي دور اصفهان، شيراز ، بروجرد، همدان، رشت، كاشان ، نخجوان، يزد، سمنان ، گناباد، نجف آباد و روستاهاي فارسان،گزيرخوار، خورزوق، برخوار، لنجان سده و ... جزو مراكز مهم پارچه هاي قلمكار به شمار ميرفته و از نظر اهميت، پارچه هاي قلمكار بروجردي در درجهي اول قرار داشته است[5] هم چنين شواهد و مدارك مكتوبي ازج مله نظريه عيسي بهنام در كتاب صنايع دستي ايران وجود دارد كه حاكي از وجود نوعي پارچهي نقاشي شده در قرن پنجم هجري قمري (يازدهم ميلادي) است و همين امر باعث شده تا گروهي از سر شتابزدگي سابقهي توليد قلمكار را به روزگار محمود غزنوي برسانند. در حاليكه صحت اين مطلب را به دشواري ميتوان پذيرفت زيرا استاد معتبرتر گوياي آن است كه قلمكاري و نقاشي روي پارچه به شكلي كه امروزه مرسوم است دقيقاً از دورهي مغول ها در ايران متداول شده وعلت نيز آن است كه چون مغول ها خراجگذار دولت چين شمالي بودند، اجباراً به ورود كالاهاي چيني از جمله روي خوش نشان دادند و از آنجائيكه پارچه هاي چيني در مدت كوتاهي توانست در بازارهاي ايران فروش فوق العادهيي پيدا كرده و مورد توجه مصرف كنندگان ايراني قرار گيرد، هنرمندان رنگر و نساج از سويي درصدد كسب بازار جديدي براي فرآورده هايشان برآمدند و از سويي كوشيدند تا توجه خوانين و عمال حكومت را به خود جلب كنند. زيرا بنا به روايت مرتضي راوندي در تاريخ اجتماعي ايران : “طبقهي صنعتگران و پيشه وران در دوران حكومت سامانيان، غزنويان، سلجوقيان و خوارزمشاهيان طبقهي موثر و فعالي در محيط اجتماعي ايران بودند. تاجاييكه قوم خونخوار مغول كه به هيچ چيز پاي بند نبودند نسبت به طبقهي هنرمند نظر عنايت داشتند و از كشتن و از بين بردن آنها حتي الامكان خودداري مي كردند...” و از عبيد زاكاني نقل شده كه : “در تواريخ مغول وارد است كه هلاكوخان را چون بغداد مسخر شد جمعي را كه از شمشير بازمانده بودند بفرمود تا حاضر گردند حال هر قومي باز پرسيد : چون بر احوال مجموع واقف گشت گفت : از محترفه[6] ناگزير است و ايشان را رخصت داد تا بر سر كار خود رفتند. تجار را مايه فرمود دادن تا از بهر بازرگاني كنند و ... “ به همين جهت صنعتگران در صدد ابداع شيوهي جديدي براي منقوش كردن پارچه و نماياندن هنر خود برآمدند كه از آنجمله نقاشي روي پارچه هاي ابريشم يا به اصطلاح پارچه هاي قلمكار قابل اشاره است.
متأسفانه به دليل آسيب پذيري نسوج پارچه در برابر عوامل جوي و نيز مصرفي بودن اكثر توليدات قلمكارسازان ايراني، در حال حاضر هيچگونه نشانهيي از قلمكارهاي مربوطه به دوران ياد شده در دست نيست و منهاي آن تعداد از پارچه يي كه نزد خانواده هاي ايراني حفظ شده يا در موزه هاي كشور محفوظ است قديمي ترين قلمكار ابريشمي در مجموعهي بارون ژرم پيشون [7] نگهداري مي شود و متعلق به قرن هجدهم ميلادي (دوازدهم هجري قمري) است و ظاهراً تعلق به اصفهان دارد. در موزهي متروپوليتن نيز نمونه هايي از قرن نوزدهم ميلادي موجود است كه حاصل كار هنرمندان اصفهان، يزد و همدان ميباشد و گوياي اينكه تا حدود دويست سال پيش توليد قلمكار در يزد و اصفهان رواج داشته [8] همچنين مآخذي در دست است كه نشان ميدهد : قلمكار يزد با پارچهي كرباس درست ميشده و از حيث لطافت و خوش نمايي به پاي قلمكارهاي اصفهاني نميرسيده و داراي عرض كمي بوده وغالباً دو پارچهي كم عرض را در كنار هم ميدوخته اند تا يك قطعه قلمكار به دست آيد[9].
تاريخچه
نحوهي ابتدايي توليد قلمكار بدين شكل بوده كه ابتدا با قلم روي پارچه هاي پنبهيي (و احتمالاً ابريشمي) طرح هاي مورد نظر را نقاشي نموده و سپس با مواد شيميايي ويژهيي نسبت
[1] - شاهكارهاي هنر ايران – تأليف آرتر آبهام پوب
[2]- Blook Printed
[3] - فرهنگ نفيسي – تأليف علي اكبر نفيسي (ناظم الاطباء) جلد چهارم – صفحهي 2703.
[4] - فرهنگ معين، تأليف دكتر محمد معين ، جلد دوم ،صفحه 2721.
[5] - ماهنامه هنر و مردم ، شماره 80 ، خردادماه 1348.
[6] - منظور صنعتگران و اهل حرفه است.
[7]- Baron Jermoe Pichon
[8] - برگرفته از كتاب ايرانشهر – جلد دوم – از انتشارات كميسيون ملي يونسكو.
[9] - همان مأخذ.
مبلغ قابل پرداخت 20,000 تومان
برچسب های مهم