این متن شامل 178 صفحه می باشد
اين رساله درباره جذابترين حرفهها در دنيا است. نيز درباره اين است كه چگونه بتوانيم زيباترين، متقاعدكنندهترين و مؤثرين ابزار صوتي-يعني صداي انساني را توليد كنيم.
تأتر هنري است جمعيو وابسته به كار گروهي، و بازيگران مردماني هستند متكي به كار مشترك. كار بازيگري عليرغم تصور بسياري اشخاص، بسيار پرزحمت و شاق است[1]. آنان نميتوانند مسئوليت خود را تفويض كنند، نميتوانند در جريان تمرين و اجرا مرتكب غيبت شوند و بدون همكاري نميتوانند كار كنند. مهمتر از همه اينكه نميتوانند از زير بار تمرينهاي شخصي و مطالعهي روزانه شانه خالي كنند.
بازيگران انسانهايي اجتماعياند كه بايد با خودشان و نقشهايشان رابطة متقابل داشته باشند. بدن و صدا بايد هماهنگ با يكديگر حركت كنند، همچون زماني كه بازيگر با ديگران حركت و گفتگو مي كند. اين نكات پيشة بازيگر را هم جذاب ميسازد و هم بسيار مشكل.
من خود به عنوان بازيگر و كارگردان، و تماشاگر، بسيار ديدهام كه دانشجويان و مجريان كم تجربه و بعضاً پر تجربه به هنگام اجراي نقش، اجراي كلامي پيچيده كه مستلزم طراحي و تربيت بيان است، هراس از نرساندن صدا در سالني بزرگ، پرداخت خصايص شخصيت، الگوهاي متفاوت كلامي، مسئله زمانبندي و نياز به انعطاف صدا، مشكلات عديدهاي پيش روي خود مييابند. در هرحال خوانندة اين سطور-بازيگر- در ارتباط با اين مشكلات پيوسته با پرسشهايي مواجه است، و اين رساله در پي آن است پاسخهايي پيش رو قرار دهد تا هم دانش نظري او را پيرامون مسايل صدا و بيان صوتي بالا ببرد و هم مواد تمرين عملي براي وي تدارك ببيند . حتي بسياري معلمين مجرب صدا وهمچنين بازيگران تواناي صحنه به ما ياد آور ميشوند كه بازيگر بايد نكاتي پيرامون آواز خو اندن بداند. زيرا آواز خواندن يكي از بهترين راههاي تربيت صدا است. "خواندن"، حس درك زير و بمي را تقويت ميكند، توجه به ضربآهنگ[2] را ملكه ذهن ميسازد، آگاهي از ضرب را افزايش ميدهد و موجب رواني و وضوح ميگردد.
بازيگر بايد بياموزد و آنچنان عمل كند تا به روح تماشاگر دست يابد. كار بازيگر اين است كه خود را برانگيزد و سرزنده و هوشيار نگاهدارد، نه به خاطر خود بلكه به خاطر تماشاگر. سخن گفتن بخشي از تخيل است، و چنانچه بازيگر دركي از آنچه بر زبان ميآورد نداشته باشد، يا اينكه در كجا سخن ميگويد و با چه كسي، صرفنظر از اينكه درست يا نادرست صدا توليد ميكند، سخناش شنيده نخواهد شد.
نكته مهم ديگري كه بازيگر بايد به آن بيانديشد اين است كه بكوشد تماشاگر را با آنچه ميگويد درگير سازد، نه اينكه او را متوجه فنون بيان نمايد. فرق است ميان به نمايش گذاشتن خلاقيت از راه به كارگيري مهارت، و عرضة مهارت و فن.
بالاتر اشاره كردم كه صدا مانند سازي است كه بايد آنرا نواخت. بازيگر لازم است بتواند اين ساز را هم تند و هم كند بنوازد، و در انجام اين كار هم فني باشد و هم با احساس، اما در اينكه كداميك را بر ديگري مقدم بدارد جاي بحث و مجادله نيست-فن وسيلهاي است براي انتقال هرچه بهتر حقيقت احساس (يا محتوا)، و چنانچه بازيگر بر اين گمان باشد كه يكي از اين دو در الويت است، به راه خطا رفته.
بازيگر لازم است ضمن فراگيري فن، شرايط فراخواندن احساسهاي گوناگون را به عنوان مشقي از مشقهاي بازيگري در درون خود ايجاد كند. يكي از اهداف اين رساله اين بوده است كه ضمن تدارك مواد تمرين سازنده و كارآمد، آنها را به گونهاي طرح كند كه هر دو مورد مزبور، يعني فن و احساس براي خواننده قابل تجربه باشد. اگر خواننده بازيگر است، پس اين رساله دربارة اوست، دربارة صداي اوست. تمرينهاي صدا و بيان كه در اين جا ارايه مي شود از ساده تا پيچيده –مقدماتي تا پيشرفته را شامل خواهد شد كه برخي از آنها را ضمن كار گروهي يافتهام كه در جاي خود به آنها اشاره خواهم كرد. شما به عنوان بازيگر به قدرت صدا نياز داريد. اگر توانستيد اين نياز را در خود احساس كنيد,به وجوب تربيت صداي خود پي خواهيد برد. من اميدوارم چنين شود، زيرا در اين صورت امكان عظيمي را به حوزه بازيگري خود وارد ميسازيد و نتيجتاً توان اجراي توليدي را كه در آن شركت ميجوييد بالا ميبريد. يادگيري اين فن ويژه مشكل،اما در عين حال لذت بخش است. به جوهر هنر بازيگري بيانديشيد تا به معيارهاي بازيگري خوب دست يابيد و بتوانيد بازيگري رايج در توليدات صحنهاي و تصويري امروز را در كشورمان بررسي و نقد كنيد[3].
"استانيسلاوسكي" را همه نيك ميشناسيم، او نه تنها يك نظريه پرداز بلكه همچنين تكنسيني ممتاز بود كه برآن شد تا حقيقت و زيبايي را در حوزة كلي تأتر وارد سازد. او ميگفت:«تفاوت عمدة ميان هنر بازيگر و هنرهاي ديگر در اين است كه ساير هنرمندان ممكن است زماني كه به آنان الهام ميشود چيزي خلق كنند. اما هنرمند صحنه، بايد آقا و ارباب الهام خود باشد و بايد بداند چگونه آنرا هنگام اجرا فرابخواند، اين است راز اساسي هنر ما. بدون اين، كاملترين فنون، عظيمترين مواهب نيز كاري صورت نخواهند داد[4].» بازيگر رابط ميان نمايشنامه نويس و تماشاگر است. صداي او وسيلهاي است كه اثر نمايشنامهنويس توسط آن عيني ميگردد، و از راه آن فكر و احساس اثر جريان پيدا ميكند. از اين رو بازيگر عهده دار مسئوليت معيني نسبت به نمايشنامهنويس، كارگردان،ساير بازيگران و تماشاگران است. كلمات نمايشنامه به يك معنا جزء تغيير ناپذير هر اجراي بازيگر است. بازيگران با خصوصيات جسماني متفاوت و تفسيرهاي گونهگون ممكن است به ايفاي نقش بپردازند، اما باز هم واژهها همان است كه نمايشنامهنويس نوشته است. با اين وجود خود واژهها بسته به اينكه به چه نحو توسط بازيگر ادا شوند مستعد انتقال معاني متنوعي هستند. همين چگونه ادا كردن است كه نياز بازيگر را به فن پيش ميآورد، و هر گاه سخن از نياز فني به ميان ميآيد صدا وبيان روشنتر و مهمتر از هر فن ديگري خود را مينمايانند. آموزش و تربيت بيان بازيگر بايد چنان باشد كه وي را قادر سازد بر صداي خود با توجه به ارتفاع, لحن، زير و بمي، زمانبندي و وضوح واژهها تسلط كامل پيدا كند، زيرا حد توان او براي تفسير شخصيتهاي گوناگون توسط خصوصيت كنوني صداي خود وي و ميزان قابليتي كه وي ميتواند آنرا به كار برد محدود ميشود. براي از ميان برداشتن اين محدوديت تنها ميتوان به تربيت صدا و بيان از راه صحيح و علمي روي آورد. "جوديت تامپسون" نمايشنامه نويس معاصر كانادايي، در مقدمة نمايشنامة كوتاه خود بنام "صورتي" اظهار ميكند:«من معتقدم صدا دري است كه ما را نه تنها به درون روح فرد، بلكه به درون روح يك ملت و فرهنگ آن، به درون روح يك طبقه، يك اجتماع،يك نژاد راهبر ميشود[5].»
بيشتر دانشجويان رشته بازيگري با صداهايي كه دارند گذران ميكنند، صدايي كه به ندرت تغيير
[1]- دانيل ميير دينكگراف در كتاب "رويكردهاي بازيگري" (راتلج،2001،ص163) به نقل از آليسون هاج نويسندهي كتاب "تربيت بازيگر در قرن بيستم" مينويسد: تربيت بازيگر بي نظيرترين پديدة تأتر در قرن بيستم است.
[2]- در بخش ضميمه پيرامون زمانبندي (rate, tempo, rhythm) به طور مشروح سخن خواهيم گفت.
[3]-"الك گينس" بازيگر شهير تأتر و سينما ميگويد" من نميدانم بازيگري خوب چيست، اما مطمئنم هر كس آن را ببيند به راحتي تشخيص خواهد داد." به نقل از كتاب "بازيگري" نوشته جان هاروپ، انتشارات راتلج-1994
[4]-my life in art, c.Stanislavsky, translated by , j,j, Rabins, Mardian books, N,Y.1956,p,517
[5]-Pink, Judith Thompson, Postcolnial Plays, Routledge, 2001, P.8
مبلغ قابل پرداخت 20,000 تومان
برچسب های مهم