این متن شامل 72 صفحه می باشد
انسان درزندگي به دنبال معنايي مي گرددكه به خاطرآن زندگي مي كندوبارشدعقلاني فرددردوره نوجواني توجه اوبه ارزشهاواعتقادات ، مفاهم حقيقت ، زيبايي ومرگ ونيستي كه دركل معناي زندگي است جلب مي شود. نوجوان تمام روابط وباورهايي راكه دردوران كودكي بدون چون وچراپذيرفته است موردپرسش وترديدقرارمي دهدوسعي مي كندباتوجه به شخصيت شكل پذيرواستقلال جوي خودنظامي ازارزشها بدست آورد.
بسياري ازنوجوانان همان طوركه (( آدلوم )) بيان مي كند، وقتي براي اولين باربه دنياي اطراف خودمي نگرندوسعي مي كنندتاشخصيت خودراارزيابي نماينداحساس مي كنند كه درباره جهان ومعناي وجودانسان وحتي خودشان نيازمندپاسخ هستند( احمدي ، 1377 )
بنابراين دوران نوجواني به سبب تغييرات شديدجسماني ورواني وازطرف ديگرانتظاراتي كه خانواده وجامعه ازنوجوان داردوسايرعواملي كه درروندرشدوتكامل نوجوان تاثيرمي گذاردبرحساسيت اين دوره مي افزايد.
براين اساس مسئله پذيرش نوجوان ، حمايت ، راهنمايي ومساعدت به نوجوان دركسب هويتي مستقل وارزشمندازاهميت فراواني برخورداراست . نوجوان دراين دوره نيازمنددريافت رهنمودهاي اساسي جهت دستيابي به يك زندگي هوقمنداست . انسانهابه حفظ يكتايي وحدت ومركزيت خودتوجه دارنداما علاقمند به بيرون آمدن ازخودوارتباط باموجودات ديگروطبيعت هستند. انسانها براي كشف وجودخودعلاقمند ومايلندهويت شخصي خودراپيداكنندياخلق كنندوآغازاين علاقمندي به دوران نوجواني برمي گردد.
طبق نظريه اريكسون ، دراين دوران است كه فردنسبت به شخصيت خودآگاهي پيدامي كند ويك من [1] كه وحدت بزرگتري ازگذشته داردودرارتباط بايك گروه ، شغل ، جنس ، فرهنگ ومذهب است دراوشكل مي گيرد.
دراين راستا ، عزت نفس ياارزش گذاشتن به ويژگيهاي خودكه يكي ازموضوعات مهم وقابل بحث درباره رشدخودمحسوب مي شودمي تواندبه شكل گيري يكيديگرازجنبههاي مهم رشدخودكه همان شكل گيري وتكوين هويت فردي است بيانجامد( براهني ، 1378 )
ورودبه نوجواني رااغلب تولددوباره مي نامندچراكه فردباپشت سرگذاشتن دنياي كودكي خودوجست وجوي فرمنهاوباورهاي جديدبه دنبال تغييرانتظارات خودوهماهنگي باانتظارات والدين واجتماع برمي آيندوسرانجام به سوال « من كيستم ؟» درزندگي خودپاسخ مي دهند.( اكبرزاده ، 1375 )
احساس عزت نفس درنوجوان ازنگرش والدين ومعلمين وهمسالانشان نسبت به آنهانشات مي گيرد. عزت نفس نتيجه ارزشيابي خودانگاره است .بيشترنوجوانان به طورفراينده اي يك خودايده ال راكه درمقايسه دايمي باخودواقعي انسان است درخويشتن رشدمي دهند. نتيجه اين ارزشيابي ، احساس خوب بودن ياخوب نبودن است.
همزمان بافاصله گرفتن ازبزرگسالان ومبارزه براي استقلال دراوايل نوجواني خودآگاهي وانتقادازخوددرنوجوان زيادمي شود. خيال پردازي وآزمايشهاي واقعي ورقابت پيشگي اواسط نوجواني بتدريج به رشدعزت نفس منجرمي شود.
تجاربي كه نوجوان درجريان ايفاي نقشهابه دست مي آورندورفتارهاي مناسب وموردپذيرش وتقويت ديگران ، موجبات تلفيق وهماهنگي عناصرتشكيل دهنده « خود » رادراواخردوره نوجواني فراهم مي آورد.( لطف آبادي، 1378 )
درنهايت نوجوان مي كوشدباتلفيق اين ارزشهاوارزيابي هابه تصويريك پارچه اي ازخوددست مي يابد. درصورتي هم كه نظرهاوارزشهاي والدين وهمسالان متفاوت ازهم باشنداحتمال پيدايش تعارض درنوجوان افزايش مي يابدودچارحالت « سردرگمي هويت[2]» مي شود. واين زماني است كه درنوجوان بحران هويت حل نشده باشدوفردمفهوم يك پارچه اي ازخودياسلسله معيارهاي ارزيابي ارزشمندي خويش درزمينه هاي عمده زندگي نداشته باشد.( براهني ، 1378 )
همان طوركه گفته شد، تثبيت هويت درسنين جواني رخ مي دهد. دراين دوره معمولااستقلال كامل ازوالدين وتصميم گيري شخصي براي قبول مسيوليت زندگي حاصل مي شود. توانايي جوانان براي درنظرگرفتن تمام جوانب مسايل ويافتن دانش نسبتاوسيع درباره هنجارهاي اخلاقي واجتماعي وآگاهي ازضرورت يكپارچه بودن شخصيت بزرگسالي ، زمينه هاي لازم رابراي آنان فراهم آورده ،تابه تثبيت هويت وانجام خودبرسند.
دراين دوره هويت شخصي آنان به صورت باورهاي عملي وارزشهاوطرح وبرنامه مشخص زندگي جلوه گرمي شود( لطف آبادي ، 1378 )
به طوركلي ، هويت نه تنهاداراي بعدشخصي وفردي است بلكه داراي بعداجتماعي وجمعي نيزمي باشد.( هور، 1991 ، به نقل ازرايس ، 2001 )
هويت شامل اجزابسياري ازجمله جنسي ، اجتماعي ، فيزيكي ، رواني ، اخلاقي ، ايديولوژيك وشغلي وحرفه اي است كه مجموعه اين اجزاخودراتشكيل مي دهد.
( مارسياوهمكاران ، 1983 )
بطورخلاصه مي توان اظهارداشت كه درفصل اول پژوهش ، ابتدادرموردچگونگي رشدشخصيت ونقش مهم آن درتبين وتشريح اختلالات روان شناختي مطالبي بيان شد. چراكه ازديربازموردتوجه روان شناسان بوده است وسهم قابل توجهي درتعيين مسيربهنجاررشددارد- علاوه برآن دومولفه ديگركه درطول تاريخچه روان شناسي بحثهاونظريات فراواني رابه خوداختصاص داده است « هويت »و « عزت نفس » مي باشدكه درتمامي اختلالات رواني داراي نقش تعيين كننده اي هستند. همچنين اين دومسئله بيشترخودرادردوره نوجواني وجواني نشان مي دهدونقش كليدي دراين دوران ايفامي كند. آنچه كه درواقع ، پژوهش حاضربايدجوابگوباشد، ميزان همبستگي وچگونگي ارتباط هريك ازپايگاههاي هويت باعزت نفس مي باشد.
همان طوركه درفصل هاي گذشته راجع به آن بحث شدمادراين پژوهش ازنظريات روان شناسان بسياري سودجستيم .
مارسيا درمطالعاتش به اين نتيجه رسيدكه افرادپايگاههاي تعليق داراي منابع دروني اطمينان وامنيت وعزت نفس پايدارهستندوافرادپايگاه ممانعت وپراكندگي فاقدچنين منابعي هستند. ( مارسيا به نقل ازكروگر،1979 )
درمطالعه اي ديگر، كرامر، متذكرشدكه افرادپايگاههاي هويت ممانعت ودستيابي هردوازعزت نفس بالايي برخوردارنددرصورتي كه افرادپايگاههاي تعليق وپراكندگي كه فاقدتعهدهستندازعزت نفس پاييني برخوردارند( كرامر، 1997 )
گلاسردوسيني درموردروابط متقابل عزت نفس وهويت مي نويسند: « چگونگي برداشتهاونظريات ديگران نسبت به مادرروشن كردن هويت مانقش عمده اي برعهده دارد. ارزشيابي هاي ماازخودمان درارتباط باشرايط زندگي ، اوضاع اجتماعي واقتصادي نيزمبين هويت ماست وهمچنين تصورات مادرباره وضع جسماني وشيوه لباس پوشيدن ، نوع هويت مارادرمقايسه باديگران نشان مي دهد»( گلاسروكرسيني ، 1975 ، 1973 )
فصل دوم كه شامل عناويني ازجمله موضع گيري هاي نظري درخصوص هويت وعزت نفس كه خودشامل بخشهايي ازقبيل تعريف هويت وعزت نفس مي باشد كه دراين بخش به تعريف مفهوم هويت وعزت نفس پرداخته شده است وسپس به بحث شكل گيري هويت پرداخته مي شودطبق نظريه اريكسون درموردرشدرواني اجتماعي انسان ، پنجمين مرحله ازرشدرواني – اجتماعي « شكل گيري هويت » درمقابل پراكندگي مي باشد.اودراين مورد تاكيدداردكه مراحل رشد هريك بطور مجزادردرون خودپايان نمي يابدبلكه بهم پيوسته ووابسته است . عوامل مختلفي برشكل گيري هويت تاثيرمي گذاردازجمله :عوامل شناختي ، والدين ، مدرسه وعوامل اجتماعي – فرهنگي ، تربيت تولدوفاصله سني فرزندان دررفتارخودنوجوان وخيال پردازي هاو…
دربخش بعدي نيزبه نظريه هاي مربوط به هويت ازجمله نظريات بلوز – كگان – لووينگر – اريكون – گلاسر پرداخته مي شود وهمچنين دربخش بعدي به نظريه هاي مربوط به عزت نفس ازجمله نظريات مردم – اريكسون – بندورا – كلي – مزلو وراجرز
ودردوبخش پاياني به مباحثي ازجمله يافته هاي پژوهش درخصوص موضوع ونتيجه گيري نيزپرداخته شده است .
فصل سوم روش پژوهش رامعرفي مي كند. اين روش به صورت همبستگي مي باشدودرنمونه گيري نيزازروش نمونه گيري خوشه اي استفاده كرده ايم . جامعه موردمطالعه ما، دانش آموزان دخترمقطع پيش دانشگاهي وسوم دبيرستان منطقه يك مشهدمي باشندكه ازميان اين تعدادما160 نفررابه عنوان حجم نمونه دراختيارگرفتيم . دوآزمون اجراشده –آزمون گسترش يافته عيني پايگاه هويت من وديگري آزمون عزت نفس كوپراسميت – اجراي ازمون گروهي بودوداخل كلاس وحدود20 الي 25 دقيقه وقت لازم بودتاازموني به هردوازمون پاسخ دهد.براي تحليل داده هاازضريب همبستگي پيرسون استفاده كرديم وبراي بررسي تفاوت ميان گين هانيزازازمون استفاده نموديم .
فصل چهارم نيزشامل دوبخش مي باشدكه مربوط بررسي جهت شناختي وپس بررسي توصيفي وارتباطي سوالات پژوهش است دربررسي جهت شناختي عنوان شدكه تعدادآزمودني ها160 نفربودندوهمگي مونث وازاين ميان 151 نفرمجردو9 نفرمتاهل بودندودربخش بررسي توصيفي وارتباطي سوالات پژوهش به رابطه عزت نفس باهريك ازپايگاههاي هويت پرداخته شده است .
مبلغ قابل پرداخت 20,000 تومان
برچسب های مهم