محل لوگو

تاريخچه ي نقاشي ايران


این متن شامل 31 صفحه می باشد 

 

واژه ي مينياتور که مخفف شده ي کلمه يفرانسوي ميني موم ناتورال و به معني طبيعت کوچک و ظريف است و در نيمه ي اوال قرناخير و حدودا از دوره ي قاجاريه وارد زبان فارسي شده , اصولا به هر نوع پديده هنريظريف (به هر شيوه يي که ساخته شده باشد) اطلاق مي شود و در ايران براي شناسايي نوعينقشهايي که داراي سابقه و قدمتي بسيار طولاني است به کار مي رود.

اين هنر که به اعتقاد اکثر محققان در ايران تولد يافته , بعد بهچين راه برده و از دوره ي مغولها به صورتي تقريبا تکميل تربه ايران برگشته وهنرمندان ايراني تلاش بي شائبه يي را صرف تکميل و توسعه ي آن کرده اند از جملههنرهائي است که قابليت به تصوير در آوردن تمامي طبيعت را در قالبي کوچک دارد. امانبايد چنين پنداشت چون مقياس تصاوير در مينياتور سازي بسيار کوچک است , بنابراينتنها بخش کوچکي از طبيعت را ميتوان در اين تابلوها تصوير نمود , يا چون الهام بخشمينياتوريست طبيعت است , وي ناچار ميباشد فقط مناظري از طبيعت را ترسيم کند. بلکهکوشش در ايجاد و القاي هر چه بيشتر زيبايي و تفهيم آن صفت ويژه يي ست که مينياتورسازي را از ساير انواع نگارگري ايران جدا مي کند و مينياتوريست هنرمندي است که آنچهرا خود مي انديشد يا مي پندارد که بيننده علاقمند به ديدن آن است تجسم مي بخشد و بههيچوجه تابع مقررات و قوانين حاکم بر فضاي نقاشي نيست.

مينياتورهاي امروز ايران , همان نقاشي کلاسيک اروپا (سبکاميرسيونيسم و به دنبال آن شيوه هاي مدرن نقاشي اروپائي) است و هرچند گروهي نوشتهاند که به هنگام ظهور اسلام , ايرانيان در هنر نقاشي داراي سنتي کهن بوده اند. اماهيچ سند معتبري که اين ادعا را ثابت کند در دست نيست و اصولا اين گونه اظهارنظرکردن بيشتر منطبق بر واقعيت است که مکاتب مينياتورهاي ايراني , از قرون بعد ازاسلام آغاز شده و در قرون اوليه ي بعد از ظهور اسلام , هنر ايران با ابتکاراتي درخطوط عربي تداوم يافته و بهترين نسخه هاي قرآن کريم را هنرمندان مبتکر ايراني نوشتهاند و به تزئين و تذهيب مصحف شريف پرداخته و طلاکاري حواشي و سرلوحه ي قرآن وطرحهاي اسليمي و ختايي و گردش هاي ترکيب بندي آنها را به شيوه ي مخصوصي که امروزهآنرا استيليزه مي ناميم ابداع کردند و در ادامه ي اين ابداع و ابتکار , نقاشيبراساس متن کتب و نوشته ها نيز رواج يافت که مينياتورهاي مکتب بغداد سر آغاز آناست. مکتب بغداد , از آن جهت که نوعي نقاشي بدوي است تا حدودي نشان از فقدان مهارتو قدرت هنري سازندگانش دارد و بيشتر در بردارنده ي قصه ها و روايات مذهبي است. هنرمندان مکتب بغداد , اکثر ايراني بوده اند و معمولا نيز به سفارش و دستور روسايقبايل عرب کتب خطي را با ذوق خود تزئين ميکردند و روش کار آنها به اکثر نقاط دور ونزديک ايران راه يافته بود و تا دوران سلجوقيان که نقاشي ايران ترقي محسوسي کردادامه يافت.

بعد از حمله ي چنگيز به ايران و از رونق افتادن بغداد کهمرکزتجمع هنرمندان بود و از آنجا که نخستين فرمانروايان مغول در شمال غربي ايران و درتبريز و مراغه مستقر شدند, خواه ناخواه هنرمندان در آن منطقه گرد آمدند و به دليلعلاقه و تمايل مغولان به هنر چيني , جذب ذوق آزمايي در اين زمينه شدند. ناگفتهنبايد گذاشت که نقاشي به شيه ي چينيها , با هجوم مغولان به ايران نيامد , بلکهنقاشي ايران سالها قبل از تهاجم چنگير با اسلوب و روش هاي هنر چين در شراسرخاورميانه شهرت و اعتبار داشت و در شاهنامه ي فردوسي نيز به اين مطلب اشاره شده واحتمال ميرود که ترکان سلجوقي مروج اين شيوه در ايران بوده باشند. منتهي ايرانيانشيوه ي نقاشي چيني را با ديد خاص هنري خود تلفيق کردند و کاشي هايي که امروزه نمونههايي از آن در دست است نشان مي دهد که سالها پيش از حمله ي مغول به ايران , همانسبک و شيوه و رنگ آميزي و طراحي که بعدها به صورت نقاشي کتب مورد استفاده قرار گرفت , در ايران اعمال شده و اگر دست حوادث کتاب خانه هاي بزرگ ايران را معدوم نکرده بودامروز به راحتي مي توانستيم نسخي را که متعلق به دوران پيش از مغول بوده و همانوي÷گي مينياتورهاي مکتب هرات يا مراغه و مکاتب ديگر بعد از مغول را داشته ببينيم.
در ابتداي حمله مغولان به ايران , هنر نقاشي به واسطه ي قتل عامهنرمندان رونق خود را از دست داد. ولي بعد از چند سال سران مغول به فکر ترويج هنرافتادند و براي عملي ساختن اين منظور عده يي نقاشي چيني را از راه مغولستان بهايران آوردند و کوشيدند تا نقاشي چيني را در ايران رايج سازند و هنرمندان ايراني , اگرچه تحت تاثير اين مساله قرار گرفتند , اما برخلاف نقاشان چيني هرگز طبيعت را بهعنوان نهايتي از احساسات و عواطف و به گونه يي مجرد و انتزاعي مورد توجه قرارندادند و بيشتر به اسنان و تفکراتي در حالات انساني پرداختند و به همين جهت است کهکمتر مينياتور ايراني را بي صورت و هيات انساني ميتوان يافت. هرگز پيوندهاي خود رابا شعر , فرهنگ و شيوه هاي تفکر بومي نبريده و افسانه ها , اساطير , قهرمانان ملي , سنن وشيوه هاي زندگي ايراني همواره نمودي آشکار در آثار آنان داشته و اين وابستگيبه زندگي و اعتقادات ملي تا جايي قوي است که به مينياتور ايراني , عليرغم پيوندها ونقاط مشترک فراوانش با ساير مکاتب آسيايي (ازجمله شيوه هاي نقاشي هندي , چيني وژاپني) وجه ي خاصي مي دهد و باعث تمايزش از هنر ساير ملتها و ممالک مي شود و اينوضعيت تا دوران ايلخانيان و تيموريان ادامه داشت و به قدري مورد توجه بود که يکي ازشاهزادگان تيموري به نام بايسنغر ميرزا که خطاطط هنرمند بود , سرپرستي امور هنري رادر شهرت هرات به عهده گرفت.

در آن زمان , شهر هرات مرکز تجمع هنرمندان شدهبود و معروف است که فقط در يک آموزشکده ي نقاشي , شصت استاد به تعليم هنر جويان وانحام سفارشات محوله اشتغال داشتند. معروفترين استادکاران مکتب هرات کمال الدينبهزاد است که کتاب مصور و معروفي به نام ظفر نامهي تيموري دارد و به جرات مي توانآثار وي را از لحاظ حالت چهره ها , حرکت قلم , انتخاب موضوع و نمايش دادن وقايعسرآمد تمام مينياتورهايي دانست که قبل يا بعد از او در ايران ساخته شده است.

رويهمرفته آثار مينياتور ايران در مکتب هرات , به علت سابقه يممتد و آزادي عمل قابل توجهي که بعد از مکتب بغداد براي هنرمندان به وجود آمد , تاحدي پيشرفت نمود که آثار دوره هنر نقاشي و مينياتور سازي ايران , بعد از دوره يهرات , با همان شرايط تکميل يافته ي خود به عصر صفويان منتقل شد و بعد از آنکهتبريز به عنوان پايتخت انتخاب گرديد , استاد کمال الدين بهزاد به آنجا دعوت و عهدهدار سمت رياست کتابخانه ي سلطنتي شد و همراه با استاد کاران بزرگ اين دوره نظير , آقا ميرک , سلطان محمد , حسين ياکوب وعده يي ديگر کوشيد تا اين هنر را تعالي وتکامل بخشد.

سبک و مکتب نقاشي دوره صفويه را در يک تقسيم بندي کلي مي تواندر دو بخش کاملا جدا از هم مورد بررسي قرار دارد.

اول مکتب تبريز که تاوقتي پايتخت به قزوين منتقل شد به همان شيوه يي که ذکر آن گذشت تداوم داشت. مينياتورهاي اين دوره , همه در يک نوع و از لحاظ ظرافت کاري و حرکت قلم و طرح و رنگدنباله ي مکتب هرات است و فقط مختصري با آن تفاوت دارد.

دوم مکتب اصفهان کهبعد از انتقال پايتخت به اصفهان شکل گرفت و طي آن سبک و شيوه ي کار دچار دگرگونيهايي کاملا چشمگير شد که نمونه ي بارز و مشخص آن نقوش تزئيني مساجد اصفهان , کاخچهل ستون و عمارت عالي قاپو است

معروفترين نقاش اين دوره , رضا عباسي است که در زمان شاه عباس دومصفوي در اصفها ميزيست. شاه عباس چون نقش بود وهم اينک نيز نمونه هايي از آثار هنرياو در موزه ي گلستان موجود است توجه خاصي به گسترش هنر نقاشي داشت و به دليل وتشويقي که از هنرمندان به عمل مي آورد مينياتورسازي در دوره ي او از جهت توسعه وقدرت , مهارت و سرعت کار نقاشان ترقي فوق العاده يي کرد و هنرمندان توانستند در حديوسيعتر از مکتبهاي هرات , تبريز و قزوين , باهنر چيني و تاثير پذيري از آن فاصلهبگيرند و اصالت ايراني به آثارشان بدهند و با ساده کردن نقوش و سرعت عمل بيشتر , نقاشي را از روي صفحه ي کاغذ به صورتي ديواري در آورند. اما ذکر اين نکته نيز ضرورياست که آثار اين دوره به هيچ وجه قابل مقايسه با مکتب هرات نيست و از نظر ظرافتضعيفتر از مکتب هرات است و فقط در آن نقوش تزئيني و گردش هاي اسليمي و ختايي وانواع ساقه ها و گلبرگهاي بسيار متنوع شده و اشکال آن که قبلا از چند نوع گل و برگو اسليمي ريز تجاوز نميکرد, به بيش از پنجاه نوع اسليمي و گل ابتکاري بالغ گرديدهاست.

 

 

 

 


مبلغ قابل پرداخت 21,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۳۰ دی ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 122

برچسب های مهم

دیدگاه های کاربران (0)

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما