محل لوگو

فلسفه و مسيحيّت


این متن شامل 14 صفحه می باشد 

 

اختلاف نظرها دربارة فلسفه و مسيحيّت و اينكه آيا واقعاً بتوان به معناي اصيل كلمه ،‌از يك فلسفة محض مسيحي صحبت به ميان آورد ، البته وجود دارد ولي به هر طريق ، جواب اصلي تابع موضع خاّصي است كه شخص ، اتخاد مي‌كند . از لحاظ تاريخي ،‌فلسفه از ذات مسيحيت نجوشيده است . بلكه به سبب تقابل آن با افكار غير مسيحي ، خاصه در جّو فرهنگ يوناني و رومي و بيشتر به منظور حفظ وحدت كلام و تمركز در كليساي مركزي به وجود آمده و يا بر عكس ،‌به همين سبب طرد و كنار گذاشته شده و احتمالاً اختلاف ميان متكلمان بزرگ هم به همين دليل بوده است . در نتيجه ،‌معقولتر به نظر مي‌رسد كه در نزد مسّيحيان ، بيشتر بايد از كلام مسيحي صحبت به ميان آورده شود نه واقعاً از فلسفه محض مسيحي . از طرف ديگر ،‌البته مي‌توان گفت كه در هر صورت نحوه برخورد مسيّحيان با فلسفه‌ةاي سنت يوناني ، خاص خود آنها بوده است و آنها به فراخور نيازهاي فرهنگي زمانه ـ مثلاً ـ در ابتدا فقط سنّت‌هاي افلاطوني و افلوطيني توجّه داشته‌اند و فلسفة ارسطويي ـ خاصّه طبّيعيات ارسطو ـ را كاملاً در جهت تزلزل ايمان خود مي‌دانسته‌اند و آنگاه قرنها طول كشيده تا از اواخر قرن دوازدهم ميلادي به بعد و بالاخره در قرن سيزدهم ميلادي ، با آشنايي با فلسفه‌‌هاي اسلامي ـ خاصّه سنّت ابن سينا ـ به فلسفة مشاء گرايش واقعي پيدا كنند ؛ تا اينكه طوماس قادر شد نهايتاً اعتقادات مسيحي را بر اساس فلسفة مشاء بصورت كلام عقلي و به نحو برهاني بيان كند . شايد بعنوان يك جمع‌بندي كلّي به توان گفت كه اصلاً ميان فلسفه و دين بدون اينكه تباين و تضادي باشد نوعي رابطة عموم و خصوص من وجه وجود دارد و احتمالاً به توان همين رابطه را بعينه ، ميان وحي و عقل نيز بدست آورد .

مطلق وحي بي‌نياز از عقل است و از اين لحاظ ، گويي عقل بايد كوشش دائمي به خود هموار دارد تا درجه به درجه با كشف امكانات نهفتة‌ خود و احتمالاً با رسيدن به نوعي عقل ذوقي و يا حتي قدسي ، خود را بدان نزديك سازد با اينكه ايماني كه در دل مؤمن پيدا مي‌شود ، گويي نيازي به اين كوشش كه به هر طريق در درجات متداول خود استدلالي و برهاني است ، ندارد . كل متكلمان مسيحي از پيدايش ديني كه مورد نظر آنها بوده يعني مسيحيت ، يكي از اين سلسله مراتب ارتقائي ذهن انسان رابراي اثبات حقانيت ايمان خود ،‌اصل قرار داده‌اند ، ولي در ضمن همة‌ آنها ،‌نهايتاً به نحوي ياد آور شده‌اند كه يا ايمان واقعي ، كاملاً فوق كوشش‌هاي نظري انسان است و از اين حيث بايد ايمان آورد ، زيرا آنچه مورد ايمان است فوق عقل است[1] و يا براي اينكه عقل مثمرثمر باشد و واقعاً نتيجه مطلوب دهد و مطالب از لحاظ نظري ،‌مفهوم و قابل تبيين شود ،‌ اول بايد ايمان داشت و بعد به شناخت[2] معقول پرداخت[3] .

شرايط سياسي و اجتماعي قرون وسطي

فاصله زمان نگارش شهر لاهوتي اگوستين تا انتشار مباحث حكمت الهي[4] توماس آكويناس[5] بيشتر از فاصله‌ي زمان توماس آكويناس تا عصر حاضر است . اين امر كه شرايط سياسي و اجتماعي دوران طولاني ميان قرن چهارم تا سيزدهم ميلادي را نمي‌توان در چند فرمول ساده خلاصه كرد ، چندان شگفت انگيز نيست ،‌با اين همه مي‌توان چند ويژگي اجتماعي اين دوره را برشمرد :

الف ـ فرهنگ و تمدن‌هاي دوران باستان در مجموع فرهنگ و تمدني شهري بود ،‌در حالي كه اروپا در دوران قرون وسطي تا قرن دوازدهم تحت تأثير فرهنگ روستايي بود كه در صومعه و نظام زمين داري خلاصه مي‌شد .

 

[1]. Credo ut absurdum .

[2]. Credo ut Intelliyam .

[3] . كريم مجتهدي ، فلسفه در قرون وسطي ( مجموعه مقالات ) ، چاپ دوم ( تهران ،‌انتشارات اميركبير 1375) صص 35-34 / .

[4]. Summa theoloyica .

[5]. Thomas of Aquino .


مبلغ قابل پرداخت 17,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۲۰ فروردین ۱۳۹۹               تعداد بازدید : 144

برچسب های مهم

دیدگاه های کاربران (0)

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما